رکسانارکسانا، تا این لحظه: 18 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره
، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دختر طلا...پسربلا

خیلی خوش گذشت

1393/2/17 18:05
نویسنده : آبجی رکسانا
681 بازدید
اشتراک گذاری

جاتون خیلی خیلی خالی بود.

الان حدود2ساعت که ازاردو برگشتیتم.تمام روجمع کردم وبعدش به    رفتموبعدش خشک کردم وبازم جاتون خالی یه فنجون  خوردموحالا هم نشستم پشت می خوام خاطره امروزمو بنویسم.امروز صبح به همراه خانم مربیامون ومامانامون رفتیم اردوخیلی جای قشنگی بودنیلوفرآبی اول اونجا خوردیم بعدغذارفتیم بادوستامون  کردیم خیلی خوش گذشت.بعدکلی بازی خانم مربیمون گفت که هرکی میتونه بامامانش بره  تویااینکه پدالوسوارشن.ماهم پدالورو ترجیح دادیم.خلاصه با2تاازدوستاموماماناشون ومامان خودم سوارپدالوشدیم.اولش خیلیولی یکمی که شدحالم اومدسرجاش.کلی توآب دورزدیم وخندیدیم.بابودن مامانابیشتربهمون خوش گذشت.کلی همونجاگرفتیم.اگه بتونم آپلودش کنم حتما میزارم تا ببینید.دیگه موقع خوردن ناهارشده بود.دستوصورتموشستمورفتیم تاغذابخوریم هرکدوم ازمامانایه مدل غذاآورده بودمامان خودمم ماکارانی به سفارش خودم درست کرده بود.خیلی هم خوشمزه بودجاتون خالی.

بعدناهاریه مقدارخوردیمواستراحت کردیم.دوباره مابچه ها رفتیم بازی جاتون خالی امروزفقط بودو

وسطبازی دیدیم که اتوبوسمون اومد.خیلی گرفته شد.ماماناوسیله هاروجمع کردن ویکی یکی سواراتوبوس شدیم.بازدلمون قانع نشده بودبابچه هاهمهشعرخوندیم ودست میزدیم.تااینکه به مدرسمون رسیدیم.ازمربیامون تشکرکردیم وبادوستامونمروبوسی و..................

خلاصه اینکه باتموم خستگی وگرمارسیدیم خونه.بازم میگم خیلی جاتون خالی بود.

راستی اینجایی که رفتیم شماهاهم حتما برین.ضررنمیکنین.

ببخشیدکه سرتونو دردآوردم.

 

پسندها (2)

نظرات (0)